feed online

feed online

feed online

feed online

آمارگیری (2)

خیلی دوس دارم وبلاگ از این حال و هوای جدی بودنو بحثو کل کل و اینا بیاد بیرون ولی الان وقت ندارم پست بامزه بزارم واسه همین آمارگیری بعدیو میزارم تا بعد از اون شروع به خاطره نویسی کنم.امیدوارم بازم همکاری کنید.

این کامنت ماله دوست دیگه ای هست به نام آنا که تو پست برنامه ریزی برای دختران گذاشتن.خب این یکی به اندازه قبلی عجیب نبود ولی یکم احساس کردم نظرشون درست نیست.البته یکم، چون شایدم نظرات مخالف از آب در بیاد.دوس دارم آقایونم تو این نظرسنجی و آمارگیری همکاری کنن چون بیشتر به اونا مربوط میشه.شده یه نظر مختصرم بزارن بد نیست.ممنون



کامنت مورد نظر :


برام جالبه این قدر روی زیبایی تأکید دارید. در حالی که تقریبا اهمیتی در جذب آقایون نداره. اون چیزی که از قلم انداختید جذابیت رفتار یک خانمه که حتی در جلسه محدود خواستگاری هم قابل مشاهده است. این که خیلی از خواستگارها می رن پشت سرشون هم نگاه نمی کنند به دلیل زشتی خانم نیست. برای اینه که سیگنال زنانگی را از سوی اون دریافت نکردند.



به نظرتون آقایون برای ازدواج به زیبایی زن اهمیت نمیدن؟واقعا تو جامعه ایران مرد ایرانی زیبایی زن براش مهم هست یا نیست؟خارجو کاری نداریم چون نظر مردای کشور خودمون مهمه



ادامه مطـــلب در منبع...

نتیجه آمارگیری (2)

نتیجه این آمارگیری هم که تقریبا 20 تایی کامنت دریافت کرد رو اعلام میکنیم.

تو این نظرسنجی بر خلاف قبلی همونطور که فکر میکردم هم نظرات مخالف وجود داشت هم موافق و تقریبا میشه گفت برابر بود.با یه دودوتا چهارتا اینطور دستگیرم شد که افرادی که میگن زیبایی مهمتره 9 نفرن و اونایی که میگن جذابیت مهمتره 7 نفرن و 2 نفرم میگن هر دو و نظر مشخصی ندادن.چیزی که واضحه اینه که این مسئله نسبیه و نمیشه یه نظر مطلق و کامل دربارش داد چون هم خیلی از مردای دور و اطراف ما به زیبایی زن اهمیت بسیار زیاد میدن و هم مردای روشنفکری پیدا میشن که زنی رو بخاطر شعور و شخصیتش و جذابیتهای رفتاریش جدای از زیباییش که شاید کم باشه بپسندن و حاضر به ازدواج باهاش بشن.

اما از حق که نگذریم وقتی تو این آمارگیری نظرات متفاوته و همه نظر موافق یا مخالف ندادن نمیشه اینقدر محکم و پر ادعا نظری رو بیان کرد و من بیشتر از همه از این شاکی و شاید ناراحت میشم که کسی نظرشو اینطور و با این لحن میده که :

برام جالبه این قدر روی زیبایی تأکید دارید. در حالی که تقریبا اهمیتی در جذب آقایون نداره.


در حالیکه از قدیم همیشه مرد عاشق زیبایی زن میشده و یه مسئله غیر قابل چشم پوشی هست که بخوایم انکارش کنیم. حالا ما یه خرده کوتاه اومدیم و میگیم فقط زیبایی مهم نیست و جذابیتم مهمه اما دیگه نه اینکه زیبایی کوچکترین اهمیتی در جذب آقایون نداشته باشه!!!به نظر میاد با توپ پر میاین واسم نظر میزارید و خیلی از خودتون مطمئنید.به هر حال امیدوارم دیگه کامنتی از این دست نبینم بابا یه ذره م به من حق بدید خب

در نهایت ختم جلسه (آمارگیری) رو با نتیجه آرا برابر اعلام مینمایم خخخخ
منتظر پست خاطره به زودی از این وبلاگ باشید


ادامه مطـــلب در منبع...

پست ثابت (تبلیغات)

به دلیل اینکه اخیرا بازدیدکننده های این وبلاگ زیادتر شده و کامنتای تبلیغاتی هم زیادتر، من یه راهکار پیدا کردم که کامنتای بی ربط این افراد هم تو پستا نباشه هم تو پستا گم نشه.اینجا واسه تبلیغات شما آزاده.از این به بعد اینجا کامنت تبلیغاتی بزارید. تو پستای دیگه بزارید حذف میکنم.


با تشکر



ادامه مطـــلب در منبع...

العبد

 

 
 

متن زیر داستانیست درباره جوانی که بعد از دیدار با آیت الله بهجت زندگیش عوض شد و در ادامه یازده دستور العمل از آیت الله بهجت که به اسرار زیاد دیگران برای نصیحتشان گفته شده است.امیدوارم استفاده ببرید.

 

 

<< دانشجو بود...دنبال عشق و حال، خیلی مقید نبود، یعنی اهل خیلی کارها هم بود، تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی....

از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم...قرار شد با حضرت آیت الله العظمی بهجت هم دیدار داشته باشن..از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه...
وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت...بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن، آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن...من چندبار خواستم سلام بگم...منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن...امااصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن...درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن...یه لحظه تو دلم گفتم:""حمید،میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه...تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره...!!!تو که خودت میدونی چقدر گند زدی...!!!""خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم...تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم، وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم، کارامو سروسامون دادم، تغییر کردم، مدتی گذشت، یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم، از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن...

اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت، من دم در سرم رو پایین انداخته بودم، اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود، تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن: "حمید..حمید...حاج آقا باشماست."
نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر...آهسته در گوشم گفتن:

- یکماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی...>>

ادامه مطلبادامه مطـــلب در منبع...

علمدار عشق

لطفا تا آخر گوش کنید.

1

2

 

 

ادامه مطـــلب در منبع...

از ما زمینیان به شما سلام، ای آسمان!

مألوف

◄ چهار حکایت از امام حسن عسکری-علیه‌السلام-

با ویرایشی مختصر از کتاب منتهی‌_الآمال.

.

#1

{نگاه}

زمانی که حضرت در زندان بودند از جانب خلیفه امر کردند ازین پس بر ایشان بیش از پیش سخت گیرند. نگهبانان در پاسخ به این دستور گفتند: دیگر چه باید بکنیم؟! جست‌وجو کردیم و دو نفر از شقی ترین افراد را یافتیم و گماردیم بر او. بگویید دیگر چه باید کرد!؟ آن دو نفر اهل نماز و روزه گشته‌اند و در عبادت به مقامی بس عظیم رسیده‌اند! از جانب خلیفه با عتاب دستور رسید که آن دو نفر را  احضار کنید. گفتندشان شماها چه می‌کنید، چه شده‌ است شما را؟!  گفتند: در حق مردی که روزها را روزه می‌گیرد و شب‌ها را با عبادت به صبح می‌رساند چه بگوییم با کسی سخن نمی‌گوید و به غیر از عبادت هیچ کاری نمی کند. هر وقت نظر می‌افکند بر ما بدن ما می‌لرزد، بدان حد که مالک نفس خود نیستیم! آل عباس چون این‌گونه شنیدند، در کمالات ذلت بازگشتند.

.

#2

{قلم}

شرفیاب شدم حضور حضرت امام حسن عسکری(ع) و دیدم ایشان مشغول نوشتن کاغذی هستند. وقت نماز رسید. ایشان کاغذ را فروگذاشت و نماز کرد. دیدم که قلم همچنان بر کاغذ می‌لغزد و می‌نویسد تا رسید به آخر کاغذ. من چون چنین دیدم به سجده افتادم. چون حضرت از نماز فارغ گشت قلم را در دست گرفت و اذن داد تا مردم داخل شوند...

.

#3

{گرداگرد}

احدی از اشقیا را بر ایشان گماردند که حضرت را بسیار اذیت می‌کرد و بر ایشان سخت می‌گرفت. همسرش او را گفت: ای مرد! لااقل بترس از خدای خود! تو مگر نمی‌دانی که آن مرد کیست که با او این چنین می‌کنی و شروع کرد به بیان اوصاف حضرت از صلاح و عبادت و جلالت. مرد رو به زن کرد و گفت: آری می‌دانم او کیست و چون می‌دانم به خدا سوگند او را در میان شیران و درندگان خواهم انداخت. اجازت این کار را از خلیفه طلب کرد، شک نداشت که درندگان ایشان را سالم نخواهند گذاشت و چنان کرد که گفته بود. پس از چندی نظری کرد تا خبری از احوال ایشان گیرد. دید حضرت در میان سباع به نماز ایستاده و درندگان به حال خضوع به گرداگرد ایشان حلقه زده‌اند...

.

#4

{مقدمه}

بیشتر از پشت پرده با خواص و عوام تکلّم می‌فرمودند و غالبا از نظرها دور بودند. مگر اوقاتی که سوار می‌شدند و به خانه‌ی سلطان می‌رفتند. ایشان و پدر بزرگوارشان چنین می‌کردند تا شیعه به این منش عادت کند و از غیبت وحشت نکند.

.

◄ احادیثی از امام حسن عسکری-علیه‌السلام- (به نقل از کتاب):

# دل آدم احمق در دهانش است و دهان مرد حکیم در دلش؛

شخص احمق اول چیزی را می‌گوید سپس در آن تامّل می‌کند که آیا گفتن این کلام صلاح بود یا نه. برعکس، شخص حکیم ابتدا در کلامی که می‌خواهد بگوید تامل می‌کند سپس اگر صلاح دید که گفته شود می‌گوید.

# روزیی را که خداوند تضمین کرده است مبادا تو را از عمل واجبی غافل و مشغول به خود کند.

# هرکس که انس گرفت با خدا از مردم وحشت می‌کند..



منبع : عهدقلم

عکس اصلی

مکان عکس

ادامه مطـــلب در منبع...

انقلاب معنوی


(توضیح درباره عکس:این عکس از زیر برج آزادی گرفته شده که یاد آور دوران انقلاب است.)


شجره باصلابت انقلاب اسلامی ریشه در تاریخ هزارساله اسلام دارد، فلذا قارچ! نیست که در یک‌شب بهمنی سر از خاک برآورد و با کژ دهانی مشتی داخلی و خارجی آناً از ریشه سست خود قطع امید کند و دل به دست اجانب بسپارد. «اگر امروز به ما بگویند ریشه این نهضتی که به وجود آوردید، کجاست؟ ما می‌گوییم که ریشه‌اش پیامبر و امیرالمؤمنین و امام حسین (ع) است. این حادثه‌ی عاشورا پشتوانه این نهضت است.»(۶۸/۰۵/۱۱- رهبر انقلاب) یکی از دلایلی که این انقلاب به آسودگی مغلوب بدخواهان نخواهد شد داشتن همین هویت تاریخی است که به‌ناچار دستشان از آن کوتاه است و راهی برای از میان برداشتن آن ندارند مگر با به حجاب بردن این حقیقت و غافل کردن همگان از آن.

انقلاب به هیچ طریقی از میان نمی‌رود چون بر پایه‌های فکری و تاریخی محکم و انکارناپذیری استوار است و تنها راه کنار گذاشتن آن -و نه از بین بردن آن- اشاعه غفلت است. غفلتی فراگیر نسبت به این پایه‌های تاریخی و فکری.. دهه مبارک فجر و بزرگداشت سالروز انقلاب فی‌نفسه غفلت‌زداست و ذهن نسل نو را -به‌عنوان مستعدترین افراد برای غافل ماندن نسبت به انقلاب و تعیین سرنوشت آن- تحریک می‌کند که از آن حقیقت بپرسند و بخواهند که آن را بشناسند.

انقلاب اسلامی ایران یک تحول باطنی بوده و هست. امام (ره) فرمودند: «این انقلاب روحی است که در ملت پیداشده،... این انقلاب روحی مهم است. این را هیچ‌کس نکرده الا خدا. خدا مقلب‌القلوب است.»(صحیفه نور/جلد ) یا درجایی دیگر می‌فرمایند: «انقلاب اسلامی ما قبل از آنکه یک انقلاب سیاسی و اجتماعی باشد، یک انقلاب معنوی روحانی است.»(صحیفه نور/ جلد۱۲). چون روح اسلام بر سرتاسر انقلاب  اسلامی حاکم است به آن خاصیت انقلابی و خرق عادت بخشیده است. اگر معارف رفیعی چون: ایمان، توحید، عدالت، ولایت، امربه‌معروف، نهی از منکر و عبودیت را از انقلاب اسلامی سلب کنیم دیگر از انقلاب اسلامی چه می‌ماند؟ انقلاب اسلامی بدون معارف توحیدی اسلام فقط یک‌لفظ بدون محتواست. انقلاب اسلامی چیست و کجاست که ما هرساله آن را بزرگ می‌داریم و به خاطرش جشن بپا می‌داریم؟ فی‌المثل: آن طفلی که جشن تولد دوازده‌سالگی‌اش را می‌گیرند، یک شخصیتی در عالم خارج است که اعزاز و اکرامش می‌کنند. امّا انقلاب اسلامی که ازاین‌دست مثال‌ها نیست چطور؟ ظرف ظهور و بروز انقلاب اسلامی نه میدان آزادی تهران، نه میدان انقلاب اصفهان و نه خیابان امام رضای مشهد بلکه باطن من و شماست. انقلاب اسلامی به‌عنوان اسلام ناب وقتی در ظرف باطن هر انسانی ظاهر شود او را زیروبم می‌کند. این است که می‌گوییم انقلاب هنوز هست و محدودیت بردار نیست.

پس ما در دهه فجر علاوه بر بستن چراغ‌های قرمز و سبز و آبی بر درودیوار شهر و پخش موسیقی‌های انقلابی باید چراغ عقل مردم –و بالأخص جوانان و نوجوانان را- با حقایق اسلام و معارف انقلاب روشن کنیم و موسیقی وظیفه‌ای را که انقلاب برای ما واجب کرده را بر گوش جانشان بنوازیم تا حجت را همان‌طور که امام بر ما تمام کرد ما بر نسل‌های بعد به اتمام برسانیم. در همه‌ی این‌ها پای فرهنگ و انسانیت در میان است. انسان علاوه بر خوراک و پوشاک نیاز مبرم به فرهنگ دارد بلکه آن دو هم برای این است. فرهنگ منحط غربی پس از سال‌های متمادی پیشرفت و توسعه علمی نقشی در انسانیت انسان‌ها نداشته و مردم را قدمی در آن پیش نبرده است که بالعکس. این انقلاب یک انقلاب صنعتی یا انقلاب سیاسی صرف یا یک اعتراض اقتصادی نبوده بلکه انقلابی فرهنگی و انسانی بوده. مردم ایران و همه جهان محتاج عدالت‌اند، محتاج انسانیت و اخلاق [الهی] هستند. این‌ها شاخصه‌های انقلاب اسلامی است و لزوم پرداختن به این ارزش‌های بزرگ بدین خاطر است که سعادت مادی و معنوی انسان‌ها در گرو آن است. نجات بشر از توحش، جهل، خشونت و ظلم را فقط باید در فرهنگ و انسانیت جستجو کرد که انقلاب اسلامی تنها پرچم‌دار آن است.



منبع : عهدقلم

ادامه مطـــلب در منبع...