feed online

feed online

feed online

feed online

باید بذاری بگذری، وقتی خدا می خواد


گاهی چیزی رو که با زحمت برای خودت پرورش دادی، همین که میای ازش بهره ببری، کیفشو کنی، از دست می دی. یا اختیاراً، یا بی اختیار، یه وقت یه جوری امتحان می شی که باید با دستای خودت بسپاریش، اختیاراً باید از دستش بدی. یه وقتی هم تا میای ببینی چی به چیه، از دستت رفته...
از مثال های ریز شروع می کنیم:
1. کل بازار رو گشتی، تا فُلان کاموا رو گیر بیاری، بعد از یکی دو هفته بافتنِ با دقتِ از سر عشق، اون شال گردنی رو که توی رویاهات داشتی، بافتی. یک باره خواهر عزیزت میاد و می گه، "به...چه شال خوشگلی،چقدر دوست دارم منم یکی از اینا رو داشته باشم*__*". تو می دونی به این راحتی میسر نیست؛ که یکی دیگه از این شال گردن ها تهیه کنی. کاموای آخری بود توی مغازه. وقتی هم نداری، که بخوای اون همه عشقی رو که توی گره به گرهِ این شال گردن زدی، دوباره زنده کنی، و عیناً گره های یک شال دیگه رو با همون عشق بزنی. می گذری... از لحظه لحظه هایی که با دقت و عشق برای خریدن کاموای اون شال گردن گذاشته بودی، از گره گرهِ عاشقانه ای که زدی به قامتِ این شال، می گذری... "بفرما خواهر جان، این شال مال تو^_^ .
نه که کارِ خیلی راحتی باشه، نه. اتفاقا شاید بعدها هر بار که به گردن خواهرت می بینی، دلت غنج بره برای یه بارِ دیگه داشتنش. سوایِ احساس ایثار و مقدم دانستن دیگران به خود و این حرفها؛ وقتی راضی باشی به تقدیرِ اون شال، دیگه غصه ای برات نمی مونه. می بخشی و از همون لحظه ای که بخشیدی، می گذری. واقعا می گذری، کاملا می گذری. حتی یک ذره از دلت، خیالت، میلت به اون سمت نمی ره دیگه. همین که دستت رو دراز کردی برای دادن اون شال و گذشتن ازش، دست از همه ی تعلقت به اون هم کشیدی.
2. هر دوست داشتنیه دیگه ای توی دنیا هم یه تقدیری داره که گاهی ازش بی اطلاعی. با جان ودل فرزندی رو پرورش می دی، تار و پود وجودت با عشقش عجین شده . مریض باشه شب نمی خوابی، با هر بار زخم شدن دستش، پاش، دلت ریش می شه. ولی یه وقت دفاع واجب می شه. ازش می گذری. نه که گذشتن راحت باشه ها! نه، بهش می گی که"بالله که شهر بی تو مرا حبس می شود1،ولی برو. راحت نیست گذشتن از "عزیزتر از جان"، از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن/از دوستانِ جانی مشکل توان بُریدن2. به چشم خودت می بینی که جانت می رود، ولی می گذاری برود! این دیگه شال گردن نیست که دل درش بستن بی کلاس باشه و غیر متعالی. این یکی از آینه های تجلی عشق خداست، حلال و درطول عشق خدا، ولی حالا باید ازش بگذری، خیلیا گذشتن. از عزیزتر از عزیزای تو هم گذشتن، پیش میاد دیگه، هرکی به قدر ظرفیتش بهش بر می خوره. انَّکَ کادِحٌ الی ربِّکَ کدحاً فملاقیه3.
هرجا یه عشق و علاقه ای خواست بزرگ بشه، حضرت غیور ترتیبش رو می ده. اصلا وقتی اونقدری قلبت عظمت پیدا بکنه که بتونی دوستای خوب خدا رو دوست داشته باشی، خدا می گه؛ قلب به این قشنگی! عشق قشنگ تری باید. اینو بده من بیا عاشق خودم شو، بیا مشغول خوم باش...
3. انگار انعطاف پذیری از پایه های اصلی بندگیِ خداست، اصلا اگر انعطاف پذیر نباشی و نتونی هر چیزی رو که ازت خواست بگیره، بدی، حتی اگر بر خلاف میلت بوده باشه. و هرچیزیو که خواست بهت بده، بگیری، حتی اگر باز هم بر خلاف میلت باشه؛ خیلی بندگیت داغونه. به قول حاج آقا پناهیان: بنده چون و چرا بر نمی داره. هر چی بگه مولا می گه چشم...
4.یکی از چیزهایی که لق لقه ی زبانمون شده، ادبیات زیبایِ دکوریِ مذهبی مون شده، گفتن این عبارته"اِن شاءَ الله". این یعنی چی؟ یعنی "اگر خدا بخواهد"! پس یعنی ممکنه خدا نخواهد! باب شده وقتایی به کارش می بریم که می خواهیم حتما حتما خدا هم بخواهد! یعنی مواقعی که خدا نعوذبالله حق ندارد نخواهد:|، بازم نعوذبالله یعنی حق ندارد مخالف میل ما را بخواهد، دقت کردین دیگه؟
اگر واقعا خدا نخواست چی؟ انعطاف پذیریه این رو داریم که بگیم چشم؟ ممکنه نخواد دیگه، یعنی به صلاح ما نباشه بعد ما یه روزی وسط یه دعای کمیلی گفتیم خدایا افعل بی ما انت اهلُ و لا تفعل بی ما انا اهلُ، حالا هم خدا داره مبنی بر همون دعای ما، و لطف بیکران خودش، دوست داشتنیه ما رو که برامون ضرر داره و ما نمی فهمیم چرا، ازمون دور می کنه. انعطاف پذیری کافی برای ایمان آوردن به این آیه رو داریم؟ "
وَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (216بقره)"وقتی می گی"ان شاءالله" تمام قد باید این جمله رو ادا کرد. نه به زبان، که به عمل.
5.گاهی فکر می کنم، از آنچه باید بگذرم، طوری می گذرم که، دلم واپس نباشه؟ پام بره و دلم هم بیاد، نمونه همونجا؟ من انعطاف پذیر هستم؟ عبد خوبی میشه بشم برای خدا!؟ اگر انعطاف پذیر باشم و به حکمت خدا اعتماد کنم، شاید کمتر زجر بکشم، وقتی قراره دوست داشتنی ها رو از دست بدم. یا کمتر در مواجهه با چیزهایی که علی الظاهر دوست ندارم، دلتنگ و بی قرار بشم. آدمهایی که از خدا راضی هستن حسابی آدم های انعطاف پذیرین. خوش به حالشون...

1.سعدی
2.حافظ

2. یا ایُّها الانسان انَّکَ کادِحٌ الی ربِّکَ کدحاً فملاقیه/6انشقاق/ ای انسان ، تو در راه پروردگارت رنج فراوان می کشی ، سپس او را ملاقات خواهی کرد.


به خود نوشت: به عمل کار برآید...بعله...

ادامه مطـــلب در منبع...
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.