feed online

feed online

feed online

feed online

میخواست حالمو بپرسه؟!

ظهر از دانشگاه اومدم و خوابیدم.مامانم زنگ میزنه،گوشیو جواب میدم.میگه سلام خانمه...(اسم یکی از همکاراش رو میگه!) میگم الو مامان...حرفشو با همکارش ادامه میده! میگم الو مامان منم!! میگه تو کی هستی؟ میگم منم مامان! من!! 

میگه: عه! تویی؟! میخواستم به همکارم زنگ بزنم مثل اینکه اشتباه گرفتم

صدام خش خشی بود، از شدت خواب نمیتونستم جواب بدم.میگه خوابی؟ میگم آره خیلی خیلی خوابم! خودم بعدن بهت زنگ میزنم.میگه باشه کاریت نداشتم فقط میخواستم حالتو بپرسم!

من :|

ادامه مطـــلب در منبع...

به هر حال هواتو دارم!

نمیگیرد کسی مثل نفس در سینه جایت را

چه باشی چه نباشی،دم به دم دارم هوایت را

ادامه مطـــلب در منبع...

رابطه ی تحصیلات و شعور تهی ست...

میگم:من حوصله م سر میره،دلم بیرون میخواد!

میگه:پاشو بریم شاهچراغ


تو کوچه های اطراف حرم توی یه بازار پرپیچ و خم راهو گم کردیم.از یه پسره که توی بازار یه چیزایی میفروخت پرسیدیم: از کدوم طرف باید بریم حرم؟ گفت: از اون طرف خانوم

وقتی رفتیم به دوستم گفتم:چقد مودب بود...گفت از اون طرف خانوم

دوستم:تازه نگاه هم نکرد...


+میزان تحصیلات هیچ ربطی به شعور آدما نداره...

آدم تحصیل کرده ی بیشعور داریم،و تحصیل نکرده ی باشعور


ادامه مطـــلب در منبع...

روز نکبت

یکشنبه روز نکبت=سالروز تاسیس ارتش جعلی اسراییل


قرار بود ما و برادران(!) بعد از نماز ظهر پرچم اسرائیل رو به آتش بکشیم

آقای پرچمی پرچم به دست ایستاده بودن و آقای ک با یه بطری بنزین کنار دستشون.مسئول بسیج دانشگاه که از سپاه تشریف اورده بودن، موقع آتیش زدن پرچم گفتن: "خب حالا چندتا شعار هم بدیم"، بعد همه جوووری شعار میدادن که بیشتر به ذکر گفتن شبیه بود! آروم و با ملایمت! یه تسبیح کم بود فقط! از اونجایی که جنس پارچه ی پرچم پلاستیکی بود، آتیش نمیگرفت.با هر بار بنزین ریختن،فقط همون یه نقطه مشتعل میشد!

خلاصه هی این میریخت ،هی اون نقطه به نقطه مشتعل میشد.بعد در این حین در بطری گرفت به آتیش و بطری آتیش گرفت! 

یک صدای وععععااااییی به گوش رسید،بطری در هوا چرخید و آنگاه به روی چمن ها فرود اومد! 

از اون طرفم پرچم یهو ول شد تو هوا(یعنی پرت شد در حقیقت!)همه دویدن سمت باغچه، نشسته بودن و کفشاشونو درآورده بودن و میزدن روی آتیش! مثلا آشپزمون یه لنگه کفش پاش بود،یه لنگه ش رو هم کرده بود تو دستش،زانو زده بود و میزد رو آتیش!!

بعد الان صحنه ای رو متصور بشید که خواهرا همه دور پرچم اسرائیل تجمع یافته و حلقه زده و برادرا همه تو باغچه ن!! اصن یه وضی!

بعد آخرش دوتا از آقایون رهگذر اومدن پرچم رو مشاهده کردن،و بعد یه نفرشون فرمود،عه! یه نقطه از اسرائیل آتیش نگرفته  :|

ادامه مطـــلب در منبع...

کم شعور منم یا تو؟

کم شعور خیلی حرف سنگینیه...اونم واسه من

تا قبلش جواب همه رو میدادم.پسر و دختر.آمپرم زده بود بالا از دست بعضیا


+یکی به دلیل بزرگتر بودنش جوابشو ندادم،یکی به دلیل پسر بودنش،یکی به دلیل کش پیدا نکردن ماجرا،یکی به دلیل خراب نشدن خودم، یکی به دلیل اینکه کار هردومون توی یه بخشه، ولی دیگه تا آخر ترم دفتر بسیج نمیرم...

ولی حتما یه روز بهش میگم...

ادامه مطـــلب در منبع...

نگرانم...

از دیشب نگرانم،از ظهر تا الانم دل تو دلم نیست

لطف کنید وقتی میخواین یه مدت خبری ازتون نباشه،خبر بدین. چه مامانت باشه،چه میخواد بابات باشه چه هرکی

من چند روزه درس نخوندم

وقتی میگی بیمارستانم،بستری ام

وقتی 4 روزه دارم غصه میخورم که دستت بی حسه،وقتی میگی دکترا یه چیزایی میگن، وقتی زبونم بند اومد که گفتی کنار نخاعت یه توده هست،وقتی میگی به هیشکی نگو و فقط خودت میدونی

وقتی نمیتونم به هیشکی بگم و هی مجبورم تو خودم بریزم، وقتی که فرجه ی بچه هاس و نمیتونم جمعشون بکنم بیایم عیادت

وقتی که میشینم پای کتاب و هر لحظه بهت فکر میکنم که چی شده؟ حالت خوبه؟ چرا خبری ازت نیست؟

نباید یه خبر بدی...

مگه دستم بت نرسه!  خیلی داغوووونم....

ادامه مطـــلب در منبع...

از نوع امتحانیش!

میکروب دارم :|

+ "بانو" جان، آدرس وبت رو برام اشتباه نوشتی.هر کاری کردم نتونستم بازش کنم.

سوالتو خصوصی پرسیده بودی،نتونستم زیر کامنتت جواب بدم.

ادامه مطـــلب در منبع...

دیوانه ام...

برعکس می گردم طواف خانه ات را

دیوانه ها آدم به آدم فرق دارند

ادامه مطـــلب در منبع...

کلام اول،نه نگاه اول!

من از اون دسته آدم هایی ام که بیشتر با کلام اول عاشقم میشن تا نگاه اول!

از اون دسته ای که وقتی نوشته هامو بخونن متوجه خصوصیاتم میشن

که اول براشون عادی ام و ممکنه خیلی متوجه ام نباشن تا اینکه یه مطلبی بنویسم و پی ببرن چجوری ام...

فکر نمیکنن من اونجوری ام که مینویسم...تا اینکه بخونن!

تا حالا که منو نمیشناختن...از وقتی که متن هامو خوندن یه جور دیگه شده برخورداشون!

خیلی هوامو دارن!

+بعد من خنده م گرفته بود...

امروز_انتشارات

ادامه مطـــلب در منبع...

تلفظ چپکی

چادری قاچه

+مثلا بخوای بگی "قادری چاقه!" 


یک روز مزخرف با دوتا امتحان :|

۱۱ روز دیگه فقط مونده، بعد میرم خونه :) ان شاالله


ادامه مطـــلب در منبع...