.
سلام
متن زیر را برای درس مدیریت استراتژیک نوشتم. استاد این درس، دکتر علی محمد مصدق راد، بحثی با عنوان «چالشهای مهم نظام سلامت و راهکارهای پیشنهادی شما» مطرح کردند که پاسخ زیر را به این موضوع دادم. 8 مورد اوّل شاید از نظر من اصلاً مهم نباشند چرا که هرکسی که درسهای روتین این رشته را بخواند همین چیزها را خواهد فهمید! مورد نهم را البته با اعتقاد شخصی نوشتم. برای درج مطلب در وبلاگم میبایست مورد نهم را بیشتر توضیح میدادم امّا توضیح بیشتر آنرا به مطالب آتی سپرده ام:
چالش فعلی نظام سلامت را میتوان «تأمین مالی پایدار» عنوان کرد. با وجودی که با آغاز طرح تحول سلامت عنوان میشد تأمین مالی نظام سلامت به هیچ وجه مورد خدشه قرار نمیگیرد امّا با کاهش شدید قیمت نفت و به تبع آن درآمد ناخالص داخلی (GDP)، امّا و اگرها در این باره آغاز شده است. در عین این که سهم نظام سلامت از تولید ناخالص داخلی باید عددی منطقی باشد امّا نحوه تخصیص این مبلغ میتواند موضوع مهمتری باشد از این رو راهکار مقابله با این چالش، دقّت در نحوه تخصیص منابع و توجه بیشتر به افزایش کارایی نظام سلامت در مقایسه با افزایش منابع پایدار میباشد.
رزومه و نمونه کار خود را به آدرس info@elenoon.ir بفرستید تا همکار شویم.
ادامه مطـــلب در منبع...0- وقتی شنیدم باورم نشد. امری اینچنین واضح و بدیهی شعار سال باشد؟ درست بعد از چندین سال اهداف سنگین اقتصادی، از مدیریت مصرف گرفته تا حماسه اقتصادی، شعار امسال یک امر بدیهی باشد نه یک هدف کلان؟ شعاری که اصلاً از جنس هدف نیست! بلکه از جنس وسیله است! انگار حضرت آقا گفته باشد: «اصلاً بیخیل هدفها! شما فعلا دعوا نکنید تا بعد!» تا قبل از این دولت دغدغه فرهنگی بدیهی بود و وارد شعار نمیشد، پارسال یک هدف کلان فرهنگی به اهداف کلان اضافه شد و امسال یک امر بدیهی، خرد و کوچک فرهنگی تبدیل به بزرگترین شعار سال شده است؟ تنزل از کجا به کجا؟ و این شد نطفه اندیشیدن به این شعار.
1- چیزی که با شنیدن این عنوان به فکر میرسد، کلنجارهای یکساله اخیر بر سر مذاکرات بود. به قول یکی از دوستان، حکایت مخالفان و طرفداران چشم و گوش بستهی مذاکرات اخیر، مثال این ضرب المثل است: «فلانی دنبال زیربغل مار میگرده!» هم مخالفان به دنبال زیر بغل هستند و هم طرفداران! هر دو حیات سیاسی خود را به یافتن این زیربغل میدانند! البته شاید نغز تر باشد اگر بگوییم طرفداران حیات سیاسی خود را به یافتن این زیر بغل و مخالفان به نیافتن آن میدانند!
ادامه مطلبادامه مطـــلب در منبع...همین که در این فضای سیاه و absurd سینمای ایران چنین فیلمی ساخته میشود جای تقدیر و تشکر دارد. فقط به همین دلیل که کارگردان و نویسنده نه تنها جور دیگری می اندیشند بلکه جور بهتری می اندیشند. جوری که سازنده است نه تخریب کننده.
این فیلم انتقاد خود را به نسل جوان به شیوه ای وارد کرد که نسل جوان خود مشتاقانه با پای خود میرود این فیلم را میبیند! بازنده اصلی و نهایی این فیلم کسی است که به عبارتی مثبت ترین شخص داستان است. کسی که مادرش شخصیتی فرهنگی و معتقد نمایش داده میشود. کسی است که از جنس دیگر جوانان فیلم نیست و حلال و حرام سرش میشود. فیلم نشان میدهد که حتی اگر هم تو درست باشی مادامی که وارد بازی کثیف این جوانان میشوی بازنده ای. در نهایت فیلم با یک پایان عالی حرف کلیدی خود را با این مضمون ادا میکند که «همهی این بازیهایی که دادیم و خوردیم چه شد؟ همه اش یک پست ناچیز در شبکه های اجتماعی میشود. امّا بهای آن چه بود؟ عمر. عمر خود را دادیم تا مایه مسخره بازی دیگران باشیم.» و با دیالوگ پایانی فیلم حس انزجار از بچه بازیهای شبکه های اجتماعی کاملاً حس میشد.
ادامه مطلبادامه مطـــلب در منبع...همکار خود را دوست خود نگیرید. رابطهی همکاری یک رابطهی اجباری است؛ همچون روابط خانوادگی: رابطه با دایی و عمّه. در رابطههای اجباری که در انتخاب افراد نقشی ندارید و مجبور به در کنار هم بودن هستید بهترین کار رعایت فاصله قانونی است! دوست و همسرتان را خودتان گلچین میکنید، آنجاست که باید راز دل بگویید.
ادامه مطـــلب در منبع...در منازعه با انسانهای عاقل و متواضع، بهترین راه حل مذاکره است
امّا اکثر مردم نمیدانند که
در منازعه با انسانهای کم عقل، لجوج و مغرور، احمقانهترین راه حل مذاکره است!
پی نوشت: این مطلب را بر اساس تجربیات شخصی در برخورد با انسانها نوشته ام و اصلاً قصد سیاسی نداشتم امّا بعد از اینکه نوشتم دیدم کاربرد سیاسی هم دارد! مفید بودن مذاکره و مباحثه همچون بسیاری موارد نسبی است امّا اکثر مردم نمیدانند و نشانهی حماقت آنها نیز بحث کردنهای همیشگی آنهاست.
ادامه مطـــلب در منبع...یکی از چالشهای نظام سلامت ایران مسئلهی بیمه است که با توجه به مانور طرح تحول سلامت در دولت یازدهم، مسئلهی بیمه برجسته شده است و فرصت مناسبی برای پرداختن به آن محسوب میشود. علاوه بر این، مسئلهی بیمه و مدل جایگزین اسلام همواره از دغدغههای متفکرین اسلامی بوده است که میتوان راهکارهای ایشان را بررسی و از نکات مثبت آنها استفاده کرد.
در مطالعهی مدلهای بیمه سلامت با مدل بیمهی آلمان معروف به مدل بیسمارک مواجه میشویم که بخشی از آن در ایران به صورت بیمهی تأمین اجتماعی مورد استفاده قرار گرفته است. مهمترین نکته در مورد بیمهی اجتماعی سلامت یا مدل بیسمارک آن است که پرداخت کنندگان در این مدل، حقّ بیمه را به عنوان سرمایهگذاری برای روز مبادای خود به حساب نمیآورند بلکه آن را صدقهای برای درمان بیماران نیازمند میپندارند تا دیگران نیز در روز نیاز به آنها کمک کنند (یعنی دقیقاً برخلاف همان چیزی که واژهی «بیم» معنا میدهد) و این نوع نگاه و فرهنگ در شکلگیری بیمهی اجتماعی بسیار شبیه به نگاه اسلام به مسئلهی زکات و صدقه است و درست برخلاف نگاه سرمایهگرایی در مورد ترس از آیندهی خود میباشد؛ چه اینکه ترس از آینده از آیندهی جهان و بشریت در سینمای هالیوود گرفته تا ترس از نابودی و فنا در نگاه فردی و فلسفی به انسان فانی در تار و پود اندیشهی سرمایهگرای لیبرالی ریشه دوانیده است. از این منظر میتوان با اقتباس فرهنگ و نگاه آلمانی نسبت به مسئلهی بیمهی اجتماعی به سمت مسئلهی زکات و صدقه در اسلام رفت و مبانی وزارت زکات را مورد سنجش قرار داد.
پی نوشت: متن فوق یکی از موضوعاتی است که بعنوان موضوع پایان نامه برای مقطع کارشناسی ارشد به نگارش در آوردهام.
ادامه مطـــلب در منبع...نظر بعضیها آن است که «هر چه پدر و مادر میگویند تو بگو چشم امّا کار خودت را بکن!»
میخواهی ببینی اینها وقتی بزرگ میشوند چه شکلی میشوند؟
در بهترین حالت میشوند دولت مردان ما که «مقام معظم رهبری» از دهانشان نمیافتد امّا آخرش کار خودشان را میکنند. اینها با امام هم همینطور بودند.
حقّ پدر بر فرزندش این نیست
ادامه مطـــلب در منبع...